تقدیر من این بود در این غار مجازی
تنهاتر از انسان نخستین شده باشم
بعد از سفر رنج، در این صفحه شطرنج
آن گاه شوم مات که فرزین شده باشم
دادند به من جام عطش، بادهّ آتش
تا مست از این خط ّ فرودین شده باشم
ترس من از این است، اگر دیر بیایی
حتی به تو و عشق تو بدبین شده باشم
روزی که بیایی و دل و دین بربایی
شاید من کافر شده بی دین شده باشم!
تقصیر جنون بود که با عقل درآمیخت
نگذاشت که دیوانه تر از این شده باشم
تقدیر من این بود، ولی سهم من این نیست
دریاب از آن پیش که مسکین شده باشم!