یک ازدواج موفق
چرا فرد باید ازدواج کند؟
چه موقع افراد از هم جدا میشوند؟
دلایل متداول پشت پرده ازدواجهای ناموفق
موضوع محل اقامت و سکونت امام مهدی(عج) در زمان غیبت نیز از موضوعهایی است که ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس مهدوی، در این باره پرسش میشود. پیش از پاسخگویی به این پرسش، یادآوری این نکته ضروری است که برای غیبت امام مهدی(عج) دو معنا قابل تصور است:(?)
نخست ـ ناپیدا بودن امام؛ یعنی اینکه در دوران غیبت، جسم حضرت از دیدگان مردم پنهان است. آن حضرت، مردم را میبیند و از حال آنها باخبر میشود، ولی کسی توان دیدن ایشان را ندارد.
دوم ـ ناشناس بودن امام؛ در این فرض، آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور دارد و با آنها روبهرو میشود، ولی کسی او را نمیشناسد و به هویت واقعیاش پی نمیبرد.
بحث از محل اقامت و سکونت امام مهدی(عج) در زمان غیبت، در هر دو فرض مطرح میشود، ولی به نظر میرسد در فرض دوم این موضوع کمتر جای بحث دارد و آن حضرت با مخفی داشتن هویت خود، در هرکجا که بخواهد میتواند زندگی کند.
درباره محل اقامت امام مهدی(عج) روایتهای گوناگونی وجود دارد که با توجه به آنها محلهای اقامت آن حضرت را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
الف) محلهای دوردست و ناآشنا
در برخی روایتها، محلی خاص برای اقامت امام مهدی(عج) تعیین نشده و جایگاه ایشان، بیابانها و کوهها و مکانهای دوردست و محلهایی است که هیچکس از آن آگاهی ندارد.(?)
برای مثال امام صادق علیه السلام میفرماید: «و هیچکس از دوست و بیگانه، از جایگاهش آگاهی نمییابد مگر همان خدمتگزاری که به کارهای او میرسد».(?)
ب) محلهای خاص و شناختهشده
در برخی روایتها، از مکانهای خاص بهعنوان اقامتگاه امام عصر(عج) یاد شده است که میتوان به این موارد اشاره کرد:
یک ـ مدینه
در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است که آن حضرت در پاسخ پرسش راوی که پرسیده بود: «اگر حادثهای برای شما روی دهد، سراغ فرزندتان را از کجا بگیرم؟» میفرماید: «مدینه».(?)
دو ـ کوه رضوی
برخی روایات، کوه رضوی در نزدیکی مدینه را پناهگاه و اقامتگاه امام عصر علیه السلام معرفی کردهاند. عبدالله مولی آلسام میگوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق علیه السلام] از مدینه خارج شدیم. زمانی که به روحاء [اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت دقایقی نگاهش را به کوهی که در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود: این کوه را میبینی؟ این کوه، رضوی نام دارد و از کوههای فارس است؛ چون ما را دوست داشت خداوند، آن را بهسوی ما منتقل کرد. در آن، همه درختهای میوهدار وجود دارد و در دو مرحله، پناهگاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش که برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها کوتاه و دیگری بلند است.(?)
در دعای ندبه نیز از این مکان نام برده شده است.(?)
سه ـ ذیطوی
ذیطوی نام کوهی در اطراف مکه است. در روایتی که ازامام محمدباقر علیه السلام نقل شده، چنین آمده: «صاحب این امر صاحب الزمان را در یکی از درهها غیبتی است. [در این حال، آن حضرت] با دست به ناحیه ذیطوی اشاره کرد».(?)
در دعای ندبه نیز به نام این مکان و همچنین کوه رضوی اشاره شده است.(?)
ج) در میان مردم
دسته سوم از روایات، مانند دسته اول، از مکان خاصی نام نمیبرند و از آنها استفاده میشود که امام مهدی علیه السلام بهصورت ناشناس در میان مردم زندگی میکند. در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده است. دراین زمینه چنین میخوانیم:
چگونه این مردم این موضوع را انکار میکنند که خداوند با حجتش همانگونه رفتار میکند که با یوسف رفتار کرد؟ همچنین چگونه انکار میکنند که صاحب مظلوم شما ـ همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است ـ در میان ایشان رفت و آمد میکند، در بازارهایشان راه میرود و بر فرشهای آنها قدم مینهد،ولی او را نمیشناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند؛ چنانکه به یوسف اجازه داد. آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: آیا تو یوسف هستی؟ پاسخ دهد که آری من یوسف هستم.(?)
به نظر میرسد میان این سه دسته روایت، تعارض وجود ندارد و آن حضرت بسته به شرایط و موقعیتهای مختلفی که پیش میآید، زندگی بهصورت ناشناس در میان مردم، یا اقامت در مکانهایی چون مدینه منوره، یا دوری گزیدن از مردم و اقامت در مناطق دوردست را انتخاب میکند. به بیان دیگر، براساس دومین معنایی که برای غیبت قابل تصوراست، یعنی ناشناس بودن امام مهدی(عج)، آن حضرت الزامی برای اقامت در محلی خاص یا دوردست ندارد و میتواند بهصورت طبیعی در میان مردم زندگی کند. البته ممکن است رعایت مصالحی دیگر، آن حضرت را وادار کند که براساس سفارش پدر بزرگوارش، کوهها و بیابانها را برای اقامتگاه خود برگزیند.
بدیهی است که اگر قرار باشد آن حضرت بهصورت ناشناس در میان مردم زندگی کند، مکانهایی چون مدینه منوره در کنار قبر جد بزرگوارش، بهترین مکان خواهد بود.
پی نوشت ها :
?ـ معرفت امام زمان ، ج ? ، صص ??? ـ ??? .
? ـ شیخ طوسی ، کتاب الغیبه ، ص ????
?ـ نعمانی ، کتاب الغیبه ، ص ??? ، ح ??
?? الکافی، ج ?، ص ???، ح ??
?? شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ????
?? بحار الانوار، ج ??، ص ????
?? نعمانی، کتاب الغیبة، ص ????
?? همان، ص ????
??همان،ص????
منبع:نشریه گلبرگ،شماره????
امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) مىفرماید:
«صافوا الشیطان بالمجاهدة و اغلبوه بالمخالفة، تزکو انفسکم و تعلو عند الله درجاتکم» ” ?
راه تشخیص شکست و پیروزى در جهاد اصغر روشن و آسان است، اما نشانه تشخیص پیروزى و شکست در نبرد با دشمن درون موافقت و مخالفت است.
اگر شیطان دستور داد و انسان را به گناهى تحریک کرد و او انجام داد و به جایى که نباید نگاه بکند، نگاه کرد، مالى را که نباید بگیرد، گرفت یا سخنى را که نباید بگوید، گفت و با این که مىداند این کار، گناه استبا او موافقت کرد و خواستههاى او را برآورد، زمینه پیشروى او و شکست خود را فراهم کردهاست. اگر کسى دستى به گناه دراز کرد، پایى به جاى حرام گشود، و زبانى به دروغ و تهمت و افترا و مانند آن باز کرد، همان لحظه شروع گناه لحظه پیشروى شیطان است، چنانکه لحظهاى که دارد مقاومت مىکند، لحظه عقب نشینى شیطان و اسیر کردن وى است، اما وقتى کاملا گناه را ترک مىکند لحظه پیروزى او و شکستشیطان است.
شیطان مانند دزدان هراسناک به هنگام حمله آماده فرار است و آن قدر قوى نیست که در هنگام تهاجم، مقاوم باشد:
«ان کید الشیطان کان ضعیفا» “?
کید شیطان همیشه ضعیف بوده و هست و این اختصاص به زمان معینى ندارد; زیرا تعبیر «کان» در این آیه، دلالتبر استمرار مىکند. از اول هم شیطان در برابر عقل و وحى الهى ضعیف بود. بنابراین، اگر کسى در جنگ با شیطان شکستبخورد، در حقیقت در جنگ با دشمنى ضعیف شکستخورده و باید خیلى ضعیف النفس باشد تا دشمنى ضعیف او را شکست دهد.
حال اگر دشمن، ضعیف است چرا به این نبرد، جهاد اکبر گفتهاند؟
پاسخ این است که چون میدان جهاد با شیطان و ابزار اغواى او، یعنى هواى نفس بسیار وسیع است و غنیمت یا غرامتى که در این جنگ نصیب یا دامنگیر انسان مىشود بسیار مهم است. هر جنگى در جهان طبیعت رخ دهد هم غنیمتهایش محدود است و هم غرامتهایش، ولى غنیمتهاى جهاد با شیطان و نفس اماره نامحدود و غرامتهایش نیز جبرانناپذیر است; زیرا انسان در نبرد با شیطان، یا شرف و شرع را حفظ مىکند یا آنها را از دست مىدهد، از این جهت جنگ، جنگ اکبر است و براى انسانى که ورزیده نیست، جنگ با دشمن درون، گرچه ضعیف باشد، دشوار است. و گرنه به لحاظ دشمن اگر سنجیده شود، جنگ، بزرگى نیست. انسانى که عقل دارد و به وحى تکیه کرده و به رکن وثیق عنایت الهى وابسته شده شکست نمىخورد.
مبلغان الهى، تنها از خدا هراسناکند. پس اگر شیطان خواست کسى را تهدید، و با وعید مرعوب کند، او مىگوید: من فقط از خدا مىترسم، نه از غیر او
از این رو امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود: شما در برابر شیطان صفآرایى کنید. مسائل علمى و برهانى را در جبهه مغالطات و ترس از خدا را در جبهه تهدید او و ترس از دنیا و امید به وعده و بهشت الهى را در جبهه زرق و برق فریباى شیطانى قرار بدهید; یعنى او از سه راه، حمله مىکند پس شما هم در سه جبهه دفاع کنید.
او براى این که کسى را فریب داده بگوید، قیامت و پیغمبرى نیست; بلکه محدوده هستى همین طبیعت است، مغالطههاى وهمى را ردیف مىکند! و شما در جبهه فکرى در برابر مغالطههاى وهمى او خود را به براهین عقلى مسلح کنید، تا با آن از مغالطههاى وهمى شیطان برهید و این، کارى فکرى است.
در جبهه دوم، شما را از بسیارى از امور مىترساند. شما هم در مقابل بگویید من اگر براى ترس وهمى، تن به تباهى بدهم، جهنم را چه کنم؟ من که باید بترسم، فقط از جهنم و عذاب خدا مىترسم نه از غیر او، چنانکه ذات اقدس اله مىفرماید:
«الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله» ” ?
مبلغان الهى، تنها از خدا هراسناکند. پس اگر شیطان خواست کسى را تهدید، و با وعید مرعوب کند، او مىگوید: من فقط از خدا مىترسم، نه از غیر او.
در جبهه سوم، شیطان اگر بخواهد کسى را با زرق و برق فریب دهد، این شخص مىگوید من فقط به رزق الهى امیدوارم; نه این که بر زرق و برق شیطانى تکیه کنم. بنابراین، جاهل و نیز عالم غیر مهذب، زود فریب مىخورد. تنها گروهى موفقند که دو رکن اساسى عقل عارف و نفس عزوف را تحصیل کرده باشند:
«لا یزکو عند الله سبحانه الا عقل عارف و نفس عزوف» ” ?
شایان ذکر است که گر چه کید زنان در قرآن کریم به وصف بزرگى موصوف شد:
«…ان کیدکن عظیم» ” ?
لیکن هر عظیمى در قیاس با عنایت پروردگار بزرگ، حقیر و زبون است از این رو هم کید شیطان جنى و هم کید شیطان انسى با اعتماد بر لطف خداوند، ضعیف و اندک است.
امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود: شما در برابر شیطان صفآرایى کنید. مسائل علمى و برهانى را در جبهه مغالطات و ترس از خدا را در جبهه تهدید او و ترس از دنیا و امید به وعده و بهشت الهى را در جبهه زرق و برق فریباى شیطانى قرار بدهید; یعنى او از سه راه، حمله مىکند پس شما هم در سه جبهه دفاع کنید
سرباز شیطان
شیطان، نخست، ماموریت دارد در حد وسوسه عدهاى را به گناه دعوت کند; اما اگر انسان دعوت او را پذیرفت و به گناه آلوده شد، به تدریج مسموم مىشود و تحت ولایت او قرار مىگیرد و شیطان در جهاد اکبر بر او پیروز مىشود و در نتیجه او را جزو ستاد و سپاه خود قرار مىدهد; چنانکه در قرآن آمده است:
«و اجلب علیهم بخیلک و رجلک» ” ?
بر اساس همین بیان قرآنى، امام صادق (علیه السلام) درباره گناهکاران مىفرماید:
«اذا اخذ القوم فی معصیة الله فان کانوا رکبانا، کانوا خیل ابلیس و ان کانوا رجالة کانوا من رجالته» ” ?
آنان اگر سوارند، از واحدهاى سواره نظام شیطان و اگر پیادهاند، از واحدهاى پیاده نظام او هستند. از همه بدتر، عالم بىعمل است; قرآن کریم مىفرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون» ” ?
مقت و عذاب خدا نسبتبه عالم بىعمل و واعظ غیرمتعظ، زیاد است. چنانکه در حدیث نورانى امام باقر (علیه السلام) آمده است: کسى که مردم را به عدالت و فضیلت و تقوا دعوت کند و خود، عادل نباشد، حسرتش در قیامت، زیاد و مشمول آیه:
«یا حسرتى على ما فرطت فى جنب الله» ” ?
است و اظهار تاسف مىکند که چرا من در مورد فرمان خدا تقصیر و کوتاهى کردم:
«ان اشد الناس حسرة یوم القیامة الذین وصفوا العدل ثم خالفوه و هو قول الله…» ” ??
منبع: تفسیر موضوعی قران، جلد ??، آیت الله جوادی آملی
پی نوشت ها:
?-?شرح غررالحکم، ج ?، ص ???
?- سوره نساء، آیه ??
?- سوره احزاب، آیه ??
?- شرح غررالحکم، ج ?، ص ???
?- سوره یوسف، آیه ??
?- سوره اسراء، آیه ??
?- محاسن برقى، ج ?، ص ???
?- سوره صف، آیات ? ?
?- سوره زمر، آیه ??
??- محاسن برقى، ج ?، ص ???
برگرفته از سایت:http://shiaha.com
آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.
و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».